خورنیوز
خورنیوز:گزارشی در خبرگزاریها به مسئله عصبیتر شدن تهرانیها و نظرات کارشناسان در این باره پرداخته است. اما در کنار مسائلی همچون ترافیک و تراکم جمعیت، به نظر میآید مسئله اصلی که شهروندان تهرانی را آزار میدهد، «بیبرنامگی عمومی» و پیشبینیناپذیر بودن آینده است.
تهرانیهای «ناشاد» و زندگی پردغدغه
سیدمحمدهادی ایازی، معاون شهردار تهران درمورد شرایط شاد بودن جامعه اظهار داشته است: «گروهی معتقدند انسان زمانی شاد است که زندگی بر وفق مرادش باشد و دغدغهای نداشته باشد اما سه موضوع مهم شغل، ازدواج و مسکن در حال حاضر به دغدغه اصلی جوانان تبدیل شده است.» برخی مشکلات اقتصادی و فاصله طبقاتی را برای کاهش نشاط و سرزندگی مزید بر علت میدانند .
تهرانیهای «مضطرب» و ترکیب جمعیتی جوان
فیروزه جعفری، رئیس اداره سلامت وزارت بهداشت به خبرنگار مهر گفت: «یکی از دلایل اضطراب سرعت زندگی در پایتخت است.» منظور او از این حرف این است که به دلیل «ترافیک» و «تورم» یک تهرانی باید چندبرابر یک شهرستانی وقت صرف کند تا به شرایط اقتصادی برابری با او برسد و هزینه این فرصت، کمتر شدن «لحظههای خوشبختی» فرد تهرانی است. این روانپزشک به جوان بودن شهروندان تهرانی و آمار 21درصدی اضطراب و افسردگی در کشور هم اشارتی کرده است.
تهرانیهای «بیاعصاب» و خوشا به حالت ای روستایی
امان الله قراییمقدم، جامعه شناس و استاد دانشگاه تربیت معلم به «تراکم جمعیت» در تهران اشاره کرده است و عواملی چون فضای شهری، شهروندان بیکار و معتاد و متکدی، برنامههای غمانگیز تلویزیون، دوندگی همیشگی تهرانیها را موجب دانسته «تا شهروندان تهرانی به بمب خشونت تبدیل شوند.» او در مقام مقایسه زندگی روستاییان با تهرانیها گفت: «شهروندان تهرانی روابطی موزاییکی دارند و بدون توجه به یکدیگر تنها رابطه ظاهری برقرار می کنند.» همه اینها باعث میشود تا از نظر قراییمقدم یک تلنگر برای ایجاد درگیری فیزیکی در تهران کفایت کند.
تهرانیهای «بیحق و حقوق»، تهرانیهای «اخمو»: تهرانیها در جستجوی «حریم زیستی»
عباس محمدی اصل جامعه شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی نیز بر تراکم جمعیت در تهران دست گذاشته و آن را عامل «اخمو» شدن مردم تهران دانسته است. وی میگوید این تراکم چنان درهمتنیدگی پدید میآورد که «حریم زیستی» مورد نیاز هر انسانی را از میان میبرد.
او البته دلیل جالب توجه دیگری هم دارد: «تحقق نیافتن حداقل حقوق مدنی و شهروندی.» وی میگوید: «مردم نگران از این که نمیتوانند از حداقل حقوق مدنی برخوردار باشند عصبانی میشوند. به عنوان مثال زمانی که شخص بعد از تصادف رانندگی با تاخیر پلیس روبرو میشود خود اقدام به احقاق حقوق خود میکند.»
«تهرانی خسته، ایرانی خسته»؛ یک مسئله فراگیر که نادیده گرفته شده
نکتهای که در این میان مغفول مانده این است که آیا زندگی بیدغدغه اساساً امکان دارد؟ حتی اگر زندگی بیدغدغه امکان داشته باشد، میتوان آن را مطلوب دانست؟ بخشی از لذت زندگی در همین گرهها و مشکلاتی است که وجود دارد و حل میشوند. پس مسئله در کجاست؟
وانگهی، این عصبی شدن فقط و فقط در شهر تهران خلاصه شده است، همچنین به این مسئله نگریسته نشده است که آیا تهران تنها کلانشهر دنیاست؟ دیگر شهرهای شلوغ و پرترافیک جهان چه چیزی بیشتر از تهران دارند که این «عصبی بودن» در آنجا رواج ندارد؟ صرف نظر از دلایلی چون آلودگی هوا و مسائل ژنتیکی که از نظر پزشکان بیتاثیر بر عصبی شدن افراد نیست، آیا علتی همهگیرتر وجود ندارد؟
از طرف دیگر برخی نظریهپردازان حقوقی معتقدند، جامعه ایران، جامعه پیچیدهای نیست، بلکه سطح «تراکم نهادها» در آن پایین است. پایین بودن سطح نهادها باعث غبارآلود و مبهم شدن فضای آینده میگردد؛ به جای این که تصمیمات و سیاستگذاریها وابسته به معیارهای نهادی و قابل پیشبینی باشد، به سلایق و گرایشهای فردی مرتبط میشود و هر روز شاهد دگرگونیهای عمیق و تغییرات شگرف هستیم.
ارتباط این مسائل به هم چیست؟ واقعیت این است که نگرانی و دغدغه نسبت به آینده برای همه ایرانیها وجود دارد. این دغدغهها در سایه «بیبرنامگی عمومی» تشدید هم میشوند. در دیگر نقاط ایران شهروندان برای این اتفاقات «غیرمترقبه» به سادگی از وقت خود هزینه میکنند؛ اما در تهران که این وقت اضافی به دلایلی که آمد در دسترس نیست، عصبیبودن و اضطراب رادیکالیزه میشود. شاید چاره در پیشبینیپذیر کردن آینده باشد.