خورنیوز
گفتگوی مستقیم و دیپلماسی عمومی
خورنیوز:روزنامه های صبح امروز ایران در سرمقالههای خود به مهمترین مسلائل روز کشور و جهان پرداختهاند از جمله: «رهزنانی که برهنه می کنند» ، «چراغی که به خانه نخبگان داخلی هم رواست» ، «گفتگوی مستقیم و دیپلماسی عمومی» و... که برخی از آنها در زیر میآید.
کیهان: «رهزنانی که برهنه می کنند»
«رهزنانی که برهنه می کنند» یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید:
آیا می شود انسان از تنگه ای عبور کند که راهزنان بر او اشراف و تسلط داشته باشند و تیر بیافکنند اما او با روئین تنی و آسیب ناپذیری از آن تنگه به سلامت عبور کند ، بلکه دشمنان به کمین نشسته را از بلندی به زیر و بند کشد؟! یا برعکس، می شود بر دشمن مسلط بود و او را در محاصره داشت اما ناگهان خود را در اسارت او یافت؟ دو سوی ماجرا چگونه اتفاق می افتد؟
آفریدگار بشر دست کم در دو جا به نسبت انسان و دشمن او شیطان اشاره می کند که در یکی اشراف و احاطه با شیطان است و در دیگری، اقتدار با انسان. ماجرای اول مربوط به قسم خوردن ابلیس برای آدم و حوّاست تا آنجا که با طرّاری آن دو را برهنه و بی آبرو و سرافکنده می سازد و از بهشت می تاراند.
شیطان پس از آن که تکبر می ورزد و بر آدم فخر می فروشد و عداوت خویش آشکار می سازد ، نزد خدا سوگند می خورد که نسل بشر را به زمین بزند. آنگاه سراغ آدم و حوا می رود و «آن دو را وسوسه کرد تا آنچه از اندام و عورتشان پنهان بود، هویدا سازد... و آن دو را قسم داد که [در دعوت به شجره ممنوعه] خیرخواهشان است و با فریب راهنمایشان شد، پس آن هنگام که از درخت چشیدند، عورتشان بر آنها آشکار شد... و پروردگارشان ندا داد که... آیا به شما نگفتم شیطان، دشمنی آشکار برای شماست... ای فرزندان آدم برای شما لباس فرو فرستادیم تا اندام شما را بپوشاند و مایه زینت شما باشد اما لباس تقوا بهتر است... ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و لباس از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را نشان دهد» (آیات 20 تا 27 سوره اعراف).
پس از این ماجرا که باعث سیطره ابلیس بر انسان شد، خداوند با تأکید بیشتری، اشراف شیاطین را تبیین می کند «به یقین او (شیطان) و مانندها و همکاران او شما را می بینند از جایی که شما آنها را نمی بینید. ما شیاطین را سرپرست کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند.» امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه 192 نهج البلاغه (قاصعه) در تبیین همین موضوع فرمود: «پس دشمن خدا شیطان، امام متعصبان و پیشوای مستکبران و متکبران است، او که بنیان عصبیت را گذاشت.
آیا نمی بینید خداوند چگونه او را به خاطر تکبرش، خوار و کوچک کرد و به خاطر برتری جویی اش به زیر کشید؟... پس عبرت بگیرید از آنچه خدا با ابلیس کرد آن هنگام که عبادت طولانی مدت او را نابود کرد... پس بترسید و بپرهیزید بندگان خدا از اینکه دشمن خدا، شیطان بیماری و درد خود را به شما سرایت دهد و با صدای خویش شما را منحرف کند و سواران و پیاده های سپاه خویش را علیه شما برانگیزاند.
که به جانم سوگند شیطان تیر تهدید را به طرف شما راست کرده و کمان آن را سخت کشیده و از فاصله نزدیک به شما تیر انداخته است... شیطان را فرزندان تکبر و برادران عصبیت و سواران کبر و جاهلیت تصدیق کردند تا آنجا که مردمی از شما که گریزان از شیطان بودند گردن به فریبکاری او نهادند... و او سلطه خویش را بر شما مستولی ساخت و با لشکریانش به سرعت به سوی شما تاخت تا شما را در مغاره های ذلت و پستی فرود آوردند...»
اما آفریدگار که انسان را اشرف مخلوقات ساخت و او را گرامی خواست و جانشین خود در زمین گذاشت، بندگان خویش را از احاطه و قدرت شیطان مصون داشت آنجا که پس از یادآوری خواری و رانده شدن شیطان، در آیات 64 و 65 سوره اسراء خطاب به او فرمود: «هر کس از آنها را می توانی با صدایت تحریک کن. و لشکر سواره و پیاده ات را بر آنها گسیل دار و در اموال و اولاد آنها شریک شو و با وعده سرگرم شان کن! و شیطان جز از سر فریب وعده نمی دهد. به یقین برای تو هیچ قدرت و سلطه ای بر بندگان من نیست و پروردگار تو برای وکالت و پاسداری آنها کفایت می کند.»
جبهه بزرگ اصولگرایی همچنان که با فرصت های کم سابقه ای برای احقاق حق و احیای عدالت و پیشرفت ملت و دیانت روبروست، چالش هایی را نیز پیش رو دارد.
انواع چالش های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و خارجی اما شاید نتوان هیچ چالشی را بزرگ تر از چالش «غفلت از کمین دشمن» و «غفلت از گذران شتابان فرصت ها» دانست. این چالش ها البته بالقوه اند اما ظرفیت تبدیل به فعلیت را هم دارند.
اگر یک داغ دل بس است برای قبیله ای، ما داغ مغلوبه شدن جنگ احد از «تنگه غنیمت» را به جان داریم. ماجرای جنگ مغلوبه صفین هنوز چون خاری بر چشم و استخوانی در گلوی ماست.
می شود این داغ ها و رنج های جانسوز را یکی یکی شمرد تا به وارونگی و انحطاط نهضت مشروطیت در 104 سال پیش رسید و سپس کودتا علیه نهضت نفت و... سرانجام انبوه کمین هایی که از سر غفلت برخی نخبگان مرزبان و خیانت در امانت شماری از خواص، گریبانگیر ملت ما پس از انقلاب اسلامی شد.
دوران عسرت و محنت انقلاب باوران و حاشیه نشینی فضیلت ها در مقاطعی از تاریخ پس از انقلاب را نباید از یاد برد. خداوند دوباره بر مؤمنان منت نهاد و دل های ملت را متمایل به آنها ساخت.
آیا با این نعمت بزرگ و اعتماد الهی مردم به قدر کافی مسئولانه برخورد می کنیم؟ آیا به اندازه کافی متوجه دام گستری انواع دشمنان هستیم؟ حاشیه گرایی و درگیر فروع شدن چقدر تنه به تنه اصولگرایی ما می زند یا مراقبیم که نزند؟ بار عدالت و حق و اجرای احکام الهی بر شانه های اصولگرایان سنگینی می کند.
انصاف باید داد که خوبان و مجاهدان عرصه اصولگرایی این مسئولیت را امانتدارانه به دوش کشیده و به جانب مقصد پیش برده اند اما این قضاوت را باید کامل کرد وگفت برخی بی عدالتی ها و تبعیض ها و محرومیت ها همچنان به سان خاری خلیده در چشم و دست ماست.
آیا می توان چنین رنجی بر پیکر داشت و باز، به حاشیه های غفلت آور پرداخت؟ می توان از عدالت و خدمت باورمندانه دم زد و گرفتار خیال و خواسته و هوا و هوس و قوم و قبیله و من و مایی و تکبر و تعصب باطل بود؟! می فرمایید و درست می فرمایید که چنین گرفتارانی در میان اصولگرایان کم اند؟! اما یک داغ دل بس است برای قبیله ای.
چه «کم ها» که کمند شدند و اهل حق را گرفتار کردند. یک اشعث و دو ابوموسی و عمروعاص با مقداری قائلین به «خارجی گری» برای آن که سپاه و اقتدار صاحب ذوالفقار را برای همیشه منهدم کنند و دیگر سپاه عدالت پا نگیرد کافی بودند.
امیرمؤمنان در خطبه 87 نهج البلاغه، التزام به عدالت را ویژگی اهل تقوا برشمرد و برای این التزام، شرط عملی گذاشت. «خود را ملزم به عدل نموده پس اول عدالت او، نفی و طرد هوا از خود است. حق را توصیف می کند و به آن عمل می کند.
برای خیر نهایتی نمی گذارد مگر آن که آن را مقصد خویش قرار می دهد». شعار خدمت به خلق و عدالت خواهی سر دادن و با این وجود در گیرودار حاشیه های مخرب ماندن، متضمن نتایج خیانت و جفاست حتی اگر اراده خیانت و جفا نشده باشد.
باید نگران بود حتی از رویکردهایی که از سر حس خدمت و عدالت اما خدای نکرده آمیخته به تبختر و تفاخر و استغنا و تکبر باشد. کدام بندگی بالاتر از 6هزار سال عبادت شیطان به سال های جنت و ملکوت؟! اسباب اختلاف شدن میان اصولگرایان به هر بهانه ای ولو به اسم خلوص و تمایز و تفاوت، و چشم بستن بر حساسیت روزگار جنگ پیروز در برابر جبهه استکبار، عین خطاست و از آن سو غفلت از اصول و غنیمت زدگی و فرصت طلبی و نرمش با سفره گستران فساد و تبعیض و فتنه عین خیانت است حتی اگر غنیمت خواهی و فرصت طلبی هم در میان نباشد و «دلخوری» ها بسترساز این نرمش و کج شدن باشد، حاصل جمع این خطا و خیانت ها، ایجاد نقطه ا شراف و استیلا برای دشمنان است.
باور کنیم تعبیر امیرمؤمنان را که خطاب به خوارج فرمود «گوسفند از گله جدا، سهم گرگ است... به اجتماع مسلمین برگردید» و یقین کنیم آیات الهی را که به دوستی گرفتن دشمنان را باعث نرمش و فروکش کردن دشمنی آنها نمی داند.
«شیطان سپاه سواره و پیاده خود را برانگیخته» یعنی هم خلل ها و ضعف های اخلاقی خود را بپوشانید تا در شما نفوذ نکنند و هم مراقب واسطه ها و نفوذی ها که «قسم می خورند خیرخواه شما هستند» باشید.
اگر حضرت امام خمینی(ره) فرمود «تاریخ اسلام پر از خیانت بزرگان آن به اسلام است»، آنچه این بزرگان را خوار و رسوا ساخت و لباس تقوا و عفاف را از تنشان درآورد تا انگشت نمای عام و خاص شدند، از جمله نپاییدن همین اطرافیان و مشاوران خیرخواه! بود.
فرقی هم نمی کند دفتر این رجل سیاسی باشد یا اطرافیان و مشاوران رجل سیاسی دیگر. این حزب سیاسی باشد یا آن گروه و حلقه سیاسی. قوه مجریه و قضائیه باشد یا مقننه.ضلع اول جبهه متحد اصولگرایان باشد یا اضلاع دوم و سوم آن. این غفلت، پیشاهنگان و سابقونی را به آستانه رسوایی رسانده چه رسد به نسل های دوم و سوم.
هر دو سر برخی مجادلات را باید انذار داد که هم «جذب حداکثری» تخلف ناپذیر است و هم «دفع حداقلی». نه تمایزخواهی و انشعاب طلبی های افراطی و انحرافی پسندیده است که می تواند از جبهه ای بزرگ و متحد، هزاران سرباز پراکنده و به کمین دشمن رانده بسازد و نه کم غیرتی یا بی حسّی و اباحی گری نسبت به مرزها و خاکریزهای اصولی جبهه انقلاب- با همه فراگیری آنها- که می تواند آب به بنیان انقلاب اسلامی و امنیت ملی ببندد. و......
ابتکار: «چراغی که به خانه نخبگان داخلی هم رواست»
«چراغی که به خانه نخبگان داخلی هم رواست» عنوان نگاه ویژه روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن می خوانید:
در طی روزهای گذشته برخی از نخبگان ایرانی خارج از کشور در همایشی که با حضور رئیس جمهور و برخی دیگر از مقامات کشوری برگزار شد، حضور پیدا کردند و قرار است با ایجاد ارتباط میان این نخبگان و مسئولان در داخل و خارج از کشور زمینه تاثیر گذاری بیشتر این هموطنان خارج نشین در تحولات اقتصادی، علمی، اجتماعی و فرهنگی- و احتمالاً کمتر سیاسی - کشور فراهم شود.
بدون تردید حضور انبوهی از ایرانیان فرهیخته و نخبه در کشورهای مختلف جهان مایه مباهات است و استفاده از وجود آنان در حوزههای مختلف کشور میتواند مفید باشد و کسی هم منکر لزوم تلاش برای حضور آنان در داخل و استفاده از سطح علمی و تخصص آنان نیست.
اگر چه در روزهای گذشته انتقاداتی از سوی برخی رسانهها در این باره شده و بیشتر حول محور صرف هزینههای گزاف برای اسکان و اقامت آنها ، وجود برخی چهرههای وابسته به برخی محافل خاص و مواردی از این قبیل، دور میزد اما این یادداشت اگرچه انتقادی است اما در دفاع از انتقادهای مطرح شده نیست بلکه بالعکس ضمن دفاع از هرگونه عملی که سبب شود نخبگان ایرانی به خانه برگشته و تخصص و دانش خود را در اینجا به کار برند (از جمله نفس برگزاری این همایش) توجهات را به برخی از نکات مغفول مانده در این باره جلب میکنیم:
1- در حالی که برخی از نخبگان ایرانی خارج از کشور در حال سفر به داخل برای اقامتی چند روزه هستند گروهی از نخبگان داخل کشور در حال سفر به خارج از مرزها برای اقامت دائم هستند.
در حالی به نخبگان خارج نشین التماس میشود که به کشور سفر –حتی چند روزه-داشته باشند،که هیچ تلاشی برای ماندن نخبگان داخلی ضورت نمیگیرد. گویی ممنوع الخروج کردن تنها برای آنانی به کار میرود که جرمی مرتکب شده اند.
سال ها قبل داستانی در این باره نقل محافل بود که در فرودگاه مامورین خروج جواهرات همسر یکی از همین نخبگان خارج نشین از کشور را غیر قانونی میدانستند «که سرمایه کشور را به خارج میبرید».
اما واکنش این متخصص دیدنی و شنیدنی بود. وی با اشاره به سر – وبه تبع آن مغز- خود گفته بود «سرمایه این است که خارج میشود و کسی درد آن را حس نمیکند».
2- در طی سالهای گذشته برخی چهرههای ورزشی و هنری که سالها بدون هیچ حکم صادر شدهای ممنوع الفعالیت بوده و خارج از کشور فعالیت داشتند ، در شرایطی که لزوم فعالیت آنها حس میشد با تلاش خستگی ناپذیر برخی از مدیران مشکل گذرنامه، پروانه فعالیت و حتی شناسنامه آنان حل شد. .......
آرمان: «ایران از مذاکرات مرضیالطرفین استفاده کند»
روزنامه آرمان در سرمقاله خود با عنوان «ایران ازمذاکرات مرضیالطرفین استفاده کند» به قلم داوود هرمیداس باوند آورده است:
رئیسجمهوری دیروز اعلام کرد آماده است در نشست آتی مجمع عمومی سازمان ملل، رو در رو با باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا گفتوگو کند. محمود احمدینژاد درباره اظهارات جدید مقامات آمریکایی مبنیبر آمادگی آنان برای گفتوگو با ایران در سطوح بالاتر اظهار داشت: «زمانی که آقای بوش بر سر کار بود، ما میگفتیم که آماده هستیم در برابر رسانهها با وی صحبت کنیم، اما به من گفتند که او از این گفتوگو واهمه دارد؛ بنابراین پیشنهاد کردم که مشاورانش را هم به همراه بیاورد.»
احمدینژاد افزود: «سال گذشته نیز در سفر به نیویورک اعلام کردیم که آماده گفتوگو با اوباما هستیم و اکنون هم بار دیگر اعلام میکنیم که در اواخر شهریورماه که قرار است در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک حضور یابم، با آقای اوباما حاضر به گفتوگو هستم.ما حاضریم مرد و مردانه و رو در رو و در برابر رسانهها با آقای اوباما مسائل جهان را روی میز بگذاریم تا معلوم شود راهحل چه کسی بهتر است.»
از سوی دیگر دیروز دریاسالار مایک مولن ، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، با ابراز این نظر که توسل به حمله نظامی برای جلوگیری از برنامههای اتمی ایران «احتمالا نظر بدی است» گفته است که در صورتیکه چنین حمله ای ضرورت داشته باشد ارتش آمریکا نقشه عملیاتی آن را تهیه میکند.
برابر این اظهارات سرتیپ پاسدار یدالله جوانی، معاون سیاسی سپاه پاسداران، گفت که اگر آمریکاییها دست به عملیاتی علیه ایران بزنند، امنیت تمامی منطقه به مخاطره خواهد افتاد. با این اوصاف ورود به یک مذاکرات، تحلیل درستی است و باید از این فرصتی که در پیش است برای ورود به مذاکرات مرضی الطرفین استفاده کرد.
در اصطلاح بین المللی به اظهاراتی از قبیل اظهارات دریا سالار آمریکایی بالن آزمایشی میگویند و این سخنان را به دو دلیل مطرح میکنند. اول واکنش دیگر کشورها را ارزیابی کنند. دوم افکار عمومی جهان را آماده کنند. در همه قطعنامههای شورای امنیت تصریح میشود که با وجود تمام تحریمهای صورت گرفته باب مذاکره باز است و از دولت ایران خواسته میشود تا وارد مذاکره شود.
غرب مذاکره را صرفا پیرامون مساله هستهای میداند در صورتیکه با توجه به بسته پیشنهادی ایران، موضوع مذاکرات شامل مسائل مختلفی است. شش سال پیش ایران سیاست نگاه به شرق را پیشه ساخت و خواست چین، روسیه وهند را وارد مذاکرات کند. دیدیم که هند از همان ابتدا علیه ایران رای داد و مواضع روسیه وچین هم در قطعنامه اخیرتعدیل شد و این دو کشور همسویی بیشتری با آمریکا پیدا کردند.
الان ایران میگوید ترکیه و برزیل هم در مذاکرات شرکت داشته باشند. اوباما درمبارزات انتخاباتی خود اعلام کرد که آماده مذاکره دوجانبه با ایران است و در همین راستا پیام نوروزی هم داد ولی به تدریج موضع اوباما عوض شد ومشخص شدکه دنبال مسایل دیگری است بنابراین استراتژی مذاکرات دو جانبه بدون شرط رنگ باخت.
دنیای اقتصاد: «در طلب آمار ، رقم در دسترس نیست!»
«در طلب آمار ، رقم در دسترس نیست!» سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد به قلم پویا جبل عاملی است که در آن می خوانید:
چند روزی است که بانک مرکزی ایران نماگرهای اقتصادی سه ماهه سوم سال 1388 را منتشر کرده است، اما باز در ستون تولید ناخالص داخلی و سرمایهگذاری علامت «رقم در دسترس نیست» به چشم میخورد.
اگر این واقعیت را بپذیریم که رشد اقتصادی به همراه نرخ تورم دو شاخصی است که معدل کل عملکرد اقتصاد را نشان میدهد، اکنون پس از قریب دو سال هنوز معلوم نیست عملکرد اقتصاد در سال 1387 چگونه بوده است؟ به این اضافه کنید نظر اکثر کارشناسان را که معتقدند از سال گذشته تا به حال اقتصاد ایران عملکرد نامطلوبتری داشته است که آمار بیکاری این نظر را تایید میکند.
اینکه بانک مرکزی این آمار را ارائه نداده به خودی خود نمیتواند انگشت اتهام را به سوی کارشناسان بانک مرکزی بلند کند. آنچنان که گاه به گاه اخباری به گوش میرسد که اتفاقا بانک مرکزی خواهان ارائه آمار است اما مشکلات موجود بر سر راه ارائه آن، وضعیتی را به وجود آوردهاست که در تاریخ دولت مدرن در ایران بیسابقه است و حتی در زمان جنگ هم با وجود تمام مشکلات که خود را امروز در عدم وجود برخی از آمارهای اقتصادی آن سالها نشان میدهد، اما رقم تولید ناخالص داخلی به عنوان یکی از اصلیترین شاخصها همواره ارائه میشد. حتی زمانی که در میانه جنگ رشد اقتصادی منفی شد، دولت جمهوری اسلامی هیچ واهمهای از بیان آن نداشت.
اما اکنون فارغ از تمامی مشکلات، نمایندگان مردم و کارشناسان اقتصادی باید ابتداییترین خواسته را طلب کنند و آن هم آمار صحیح و شفاف است. فراموش نکنیم که آمار فارغ از نشان دادن عملکرد گذشته خود ابزاری است برای آنکه نقشه راه آتی تدوین شود.
شما تا آنچه را که گذشته است، ندانید به هیچ رو نمیتوانید سیاستگذاری مطلوبی برای آینده سامان دهید. فراتر از این، عاملان اقتصادی هستند که هر چند آنان برای خود معیارهایی دارند اما موثرترین آنان از آمار رسمی برای داشتن تقریبی مناسب از وضعیت کلان اقتصادی بهره میبرند و عدم وجود این آمار باعث میشود آنان به رفتاری نامتناسب با وضعیت اقتصاد دست زنند و این خود خسرانی است بیشتر برای اقتصاد.
به هر رو چرایی داشتن آمار آنقدر واضح و آشکار است که نیازمند چنان دلیلآوری نیست و بیتردید دولت محترم خود بر این امر واقف است.
نکته آنجا است که عدم انتشار آمار واقعیت اقتصادی را دگرگون نمیکند و از بار انتقاد هم نخواهد کاست و بدتر آنکه این تعلل در انتشار آمار خود باعث آن میشود تا وضعیت چه بسا نامطلوبتر شود و به همین علت است که در اقتصادهای توسعه یافته، سعی میشود تا در کمترین زمان ممکن آمار منتشر شود و تنها هفتهای پس از هر دوره زمانی نرخ رشد اقتصادی معلوم است.
با وجود مشکلات عدیدهای که اقتصاد ایران با آن دست به گریبان است، نباید کارشناسان و اهل فن با مسائلی این چنینی دست به گریبان باشند.
از یاد نیز نبریم که با عدم وجود آمار یا تغییر تعاریف آماری نمیتوان از واقعیت اقتصادی فرار کرد. آمار به ما میگوید که واقعیت چیست تا متناسب با آن بتوانیم به سمت مطلوب سوقش دهیم.
یکی از دهها معضل اقتصادهای بلوک شرق همین بود که آمار نشاندهنده واقعیت اقتصادی نبود؛ هرچند در آن سیستم ابزار اصلاح هم وجود نداشت. واقعیت اقتصادی آنقدر مورد توجه قرار نگرفت تا یک مرتبه بر سر سیستم آوار شد. بگذاریم آمار نقش حیاتی خود را بازی و واقعیات را بیان کند، وگرنه خود متضرر خواهیم شد.
رسالت:«گفتگوی مستقیم و دیپلماسی عمومی»
«گفتگوی مستقیم و دیپلماسی عمومی» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می خوانید:
دیپلماسی مردمی یا دیپلماسی عمومی به همه فعالیت های استراتژیک تبلیغاتی، اطلاع رسانی، رسانه ای، فرهنگی، جمعی و گروهی و بالاخره چهره به چهره اطلاق می شود که هدف آن تبیین و توجیه سیاست خارجی نظام در داخل و خارج کشور است.
دیپلماسی عمومی چهره ای آشکار و رو دارد، درست در برابر دیپلماسی پنهان! این واژه برای اولین بار توسط «ویلسون دیزارد» کارمند وزارت خارجه آمریکا وارد فرهنگ لغات سیاسی شد.
هربرت شیلر در اواخر دهه60 در کتابی به نام «رسانه های جمعی و امپریالیسم آمریکا» به این واژه تفوه کرده است.می گویند مرکز این نوع دیپلماسی واشنگتن است چرا که همه صنعت بزرگ اطلاعات و ارتباطات در آنجا اندازه ای خارق العاده دارد.
آمریکایی ها بعد از حادثه11 سپتامبر به این نوع دیپلماسی برای توجیه افکار عمومی در لشکر کشی های خود به خاورمیانه سخت نیاز پیدا کردند.
اکنون در کنگره آمریکا یک کمیسیون تحت عنوان «کمیسیون دیپلماسی عمومی و ارتباطات استراتژیک» وجود دارد که کار اصلی آن توجیه سیاست های تجاوز کارانه آمریکا در داخل کشور برای اقناع افکار عمومی و نیز بهبود بخشیدن به اوضاع سیاست خارجی آمریکا در خارج از مرزهای این کشور می باشد.
سفرهای پی در پی مقامات دیپلماتیک آمریکا به منطقه و سفرهای طرف های مقابل به واشنگتن و طراحی دقیق پیام های سیاسی این دیدارها، موضوع اصلی کار دیپلماسی عمومی در وزارت خارجه، کنگره و حتی سیا و پنتاگون است.
دکتر محمود احمدی نژاد در همایش ایرانیان خارج از کشور با طرح گفتگوی مستقیم با اوباما با حضور رسانه های معتبر جهان در حقیقت طرح یک دوئل دیپلماتیک را با رویکرد دیپلماسی عمومی داده است که بعید است آمریکایی ها با همه توان و قدرتی که در دانش دیپلماسی عمومی دارند به آن تن دهند.
احمدی نژاد در سفرهای خود به آمریکا باب دیپلماسی عمومی را گشوده نگه داشته است. نطق تاریخی او در دانشگاه کلمبیا تیر خلاصی به دیپلماسی عمومی آمریکا بویژه ژنرال های اتاق فکر «کمیسیون دیپلماسی عمومی و ارتباطات استراتژیک» کنگره آمریکا بود.
اینکه پهلوانی از ایران در عرصه دیپلماسی عمومی پیشنهاد هماوردی و رویارویی به پهلوانان این عرصه در کشوری بدهد که 30 سال است لحظه ای از خصومت با ملت ایران پرهیز نداشته است، حکایت از یک اعتماد به نفس ملی و شجاعت و جسارت دارد به همین دلیل وی به شدت مورد استقبال شرکت کنندگان در همایش ایرانیان خارج از کشور قرار گرفت.
آن دسته از ایرانیانی که در این نشست با غرور از این پیشنهاد حمایت کردند در حقیقت به نمایندگی از کل ملت ایران به استقبال چنین رویارویی رفتند. دستور کار سیاست خارجی ایران مدت هاست روی میز دیپلماسی عمومی است. حرف های آمریکایی ها هم گوش جهانیان را کر کرده است.